سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدرسه هنر

moamad

قرینه سازی با نام مبارک پیامبر خدا(ص) حضرت محمد(ص) کاری از دانش آموزان مدرسه گلستان باغبادران

نقاشی کودک نوعی بازی است. در تمام دوره کودکی تا مرزهای نوجوانی، اکثر کودکان بطور منظم به مجموعه ای از فعالیت های ترسیمی می پردازند و بدین ترتیب روابط متعددی با واقعیتها برقرار می سازند.

کودکان با استفاده از شیوه های مختلف، تصور خود را از جهان به نوعی ترسیم می کنند. با این فعالیت، همانند دیگر فعالیتهای لهوی، لذت بخش، اکتشافی و تجربه آنچه ممکن است همراه هستند. نقاشی، بازی، طنز و هنر به یک خانواده رفتاری تعلق دارند. بدیهی است که این فعالیتها ابزارهایی را بکار می بندند که دیگر فعالیتها بکار بسته می شوند و به این دلیل به منزله انعکاس مجموعه ساخت هایی هستند که کودک در دسترس خود دارد. اما در هر حال این فعالیتها در چهارراه جهانی برونی(واقعیت برونی) و جهان درونی(واقعیت درونی) قرار دارند و زمینه را برای بیان تعارضها یا تضادهای بین این دو دسته واقعیت فراهم می سازند.

مبانی نقاشی کودک:

 

از حدود پایان نخستین سال زندگی، بسیاری از کودکان فعالیتی که می توان آنرا ترسیم یا دقیقتر بگوییم "نگاره گری" نامید از خود نشان می دهند. در فرهنگ متداول جهان کنونی، ابزار این نگاره گری غالباً یک مداد یا قلم است اما ممکن است کودک از انگشت، اسفنج، یک تکه گچ، یک تکه زغال، یک تیره چوب یا هر شی دیگر نیز استفاده کنند.

هر چند این نگاره گری یا ترسیم ترجیحاً بر صفحه ای از کاغذ نقش می بندد، اما ممکن است صفحات کتاب یا سطوح دیگر از قبیل لوازم خانه، دیوارها، پارچه ها،  و ... صحنه عمل باشند و تعارضهای بسیاری با بزرگسالان بوجود آورند. غالباً تولید لکه ها، مقدم بر تولید این خطوط یا نگاره ها است.بدین ترتیب، در مبنای ترسیم و حتی قبل از نخستین خط خطی کردنها و پدیدآوری خطوطی که ظاهراً واحد معنایی نیستند، مجموعه پیچیده ای از رفتارهای حرکتی، توحید یافتگی های ادراکی و کاربرد اطلاعاتی که از این آثار دوام دار و مشاهده شدنی به منزله تداوم بدن حاصل می شوند قرار دارد.

بعضی از مولفان به بررسی شباهتها و تفاوتهای بین فعالیت "پیش ترسیمی" و "صورت سازیهای" کودک پرداخته اند. اصواتی که کودک تولید می کند زودگذرند اما بعنوان وسیله ارتباط جزیی سازماندهی می شوند. بعکس، نگاره ها بلااثرند و دارای معانی تمایز یافته ای نیستند اما معرف "مضاعف سازی" بدنی ارادی هستند.

به عبارت دیگر، این نگاره ها در شمار آثاری قلمداد می شوند که از عمل منجر به تولید آنها، جدا می شوند. این نگاره گریهای عمدی یا ارادی، از دومین سال زندگی به منزله ترسیم خطوط در هم بر هم اند و به تدریج به یک مهار کردن حرکتی - ادراکی رکاب می دهند. یعنی پس از مرحله ای که کودک از دست خود تبعیت می کند در مرحله بعدی چشم به هدایت دست می پردازد. به نظر اکثر مولفان در جریان سومین سال زندگی است که نخستین نگاره های تقلیدی ظهور می کنند و دوران خط خطی کردن پشت سر گذاشته می شود.

مراحل تحول نقاشی:

در بین فعالیتهای کودک، نقاشی فعالیتی است که از تحول شناختی، عاطفی و اجتماعی تاثیر می پذیرد و به همین دلیل به مقیاسی وسیع در تشخیص روانی و روان درمانگری به کار گرفته می شود.

مولفان متعددی مشاهدات بسیار گوناگون خود را درباره مراحل تحول نقاشی کودکان بصورت خصیصه های اجمالی در مرحله های پی در پی بیان کرده اند و می توان به اتکای مطالعات پیشرفته ای که از دهه 1950 تا دهه 1980 در این باره بعمل آمده اند خط تحول نقاشی را اجمالاً بدست داد:

    قبل از دوسالگی می توان به جود نگاره هایی ناشی از فعالیتهای حرکتی، بدون مهارگری دیداری اشاره کرد. یعنی فعالیتی که بسیار کم سازمان یافته است. این مرحله، مرحله خط خطی کردن است، مرحله ای که در شامپانزه ها نیز مشاهده می شود.

     از 2 تا 3 سالگی، تقلید از موقعیت ها(نوشتن) همراه با چند عنصر تجسمی(گردی به منزله توپ) و اجرای دستورالعمل(نگاره هایی که کم و بیش برحسب یک الگو دارای جهت اند)، سیمای مرحله جدید را تشکیل می دهند. این مرحله به منزله مرحله آغاز حرکت ترسیمی به معنای واقعی کلمه است.

    از 3 تا 5 سالگی، قصد یک شکل پردازی آشکار همراه با تدارک یک نحوه بیان ترسیمی به چشم می خورد. کودک در این مرحله تا حدی به الگو توجه می کند، اما غالباً طرحی اجمالی و قالبی را جانشنی آن می سازد.

    از 5 تا 9 سالگی، شاهد مرحله نسخه برداری یا باز پدیدآوری از شکلهای هندسی(به ترتیب از دایره، مربع، مثلث، لوزی تا شکلهای پیچیده تر) هستیم. یادگیری خط، تولید نقاشی هایی که عناصر مختلف تجسم در آنها متمایز گردیده اند، همراه با ترکیب طرح های پایه با جزییات بیش از پیش دقیق ترند و در وسط صفحه بیشتر تمرکز می یابند.

     از 9 سالگی تا 13 سالگی، رها کردن اجمال گری به سود واقع نگری دیداری تری به شدت قراردادی است و در بسیاری از کودکان از لحاظ تحلیل الگو و تجسم آن رضایت بخش نیست، پایان فرآیند ترسیمی را مشخص می کند.

مسئله تحول نگاره های ترسیمی، موجبات پژوهش های آنچنان متعددی را به وجود آورده که غیرممکن است بتوان در یک مقدمه به آنها اشاره کرد. برای اطلاع از گستره باید لااقل به آثار ناویل 1951، لونفلد1952، ویدلوشه 1965، هریس 1973، استرتیت 1976 و بسیاری دیگر مراجعه کرد.

نقاشی به منزله تست هوش:

می دانیم که وقتی یک ورق کاغذ و یک مداد در اختیار کودکی در سنین پایین قرار دهیم به کشیدن چیزهای مختلفی دست می زند و به خصوص پیش از آن که به نقاشی اشیاء بپردازد دوست دارد که "آدمکهایی" بکشد.

اما او یک آدمک را آنطور که می بیند نمی ک-شد، به هیچ وجه قادر به چنین کاری نیست، بلکه به گونه ای که آنها را درک می کند یا دقیقتر بگوییم، به گونه ای که خود را درک می کند به نقاشی آنها می پردازد و این امر بستگی به درجه "رشد و رسیدگی" روانی - حرکتی او دارد.

پس بدین ترتیب مفهومی که کودک از آغاز از "طرح بدنی" خود دارد تعیین کننده شکل بندی آدمک در هر سن خواهد بود. از اینجا است که توانسته اند وسیله ای برای ارزشیابی هوش استنتاج کنند:

بعنوان مثال، تست گویناف معروف به تست آدمک، طراز عقلی آزمودنی را برحسب کامل بودن، وجود تعادل کلی و غنای جزییات آدمک ترسیم شده تعیین می کند.

همچنین تست فه یا تستی که دستور العمل آن این است که "خانمی را بکش که داره در زیر بارون گردش می کنه" و مستلزم ایجاد توحید پیشرفته تر عناصر مختلف نقاشی است نیز امکان اندازه گیری طراز هوش را فراهم سازد. براساس نقاشی آزاد(که نشان دهنده اشخاص یا هر چیز دیگر است) نیز می توان، علاوه بر تعیین طراز هوش، به ارزشیابی نحوه ادراک خاص فرد پرداخت. مثلاً کینکفلا دو نوع کودک را در مقابل هم قرار داده و برحسب تفاوت جنبه صوری نقاشی، آنها را حسی و تعقلی نامیده است:

در کودک حسی، طراز اجرای نقاشی کاملاً دقیق نیست اما جزییات آن از راه یک پویایی آشکار به یکدیگر ربط داده شده اند.

در کودک تعقلی به عکس، طرز اجرای نقاشی بسیار دقیق است: هر موجود یا هر شی، با استحکام و انسجام و غالباً با قرینه سازی نقاشی شده است، اما هر یک از آنها مجزا و بی حرکت است و با بقیه ارتباطی ندارد.

نقاشی به منزله تست شخصیت:

نقاشی فقط دارای عناصر شکلی یا صوری نیست، در کنار شکل، محتوا قرار دار در این محتوا چیزی از تمامی شخصیت منعکس می گردد.

پس نقاشی ارتجالی یک کودک سوای طراز عقلی و نحوه ادراک او از واقعیت، نکات گوناگون دیگری را برای ما آشکار می سازد و مخصوصاً پرده از روی عواطف وی بر می دارد.

به نظر نمی رسد که گودیناف به هنگام تدارک تست آدمک خود، به امکان تاثیر تمایلات عاطفی بر نقاشی کودک توجه داشته است. معذلک او باید به این نکته توجه می کرد که در تعدادی از موارد مورد آزمایش، بین نتایج تست آدمک وی در تست های متداول هوش مانند تست بینه - سیمون یا مقیاس وکسلر برای کودکان مطابقت وجود ندارد. به عکس مک هوور در 1949 به اهمیت مسئله پی برده بود و در عین تغییر دادن تست آدمک از راه دستورالعمل نقاشی متوالی دو جنس مخالف، مسئله محتوا را نیز با احاطه فراوان مطرح ساخت. به همین دلیل است که نخستین کتاب وی درباره "فرافکنی شخصیت در نقاشی یک شکل انسانی" است. باک نیز با پیشنهاد تست خود به نام تست "خانه، درخت، شخص" به خوبی درک کرده است: اولی غیرکلامی و خلاق، که با تحقق تصویری دستورالعمل "خانه، درخت، شخص" بیان می شود و دومی کلامی و تفسیری، که از کودک تعریف، توصیف و تفسیر اشیا نقاشی شده و محیط آنها و نیز ارایه تداعی هایی درباره آنها خواسته می شود.

بوتوینه، در کتاب خود تحت عنوان "نقاشی های کودکان" موارد بسیار معقول و به جایی را درباره این موضوع خاطر نشان ساخته است. وی گفته است: "نقاشی کودک، جدا از هوش و طراز تحول ذهنی او، مبین چیز دیگری است که عبارتست از نوعی فرافکنی هستی خاص وی و هستی خاص دیگران یا بهتر بگوییم طریقه ای که هستی خود و دیگران را حس می کند".

در جای دیگر چنین می نویسد: "بررسی نقاشی های کودک، ما را به گونه ای اجتناب ناپذیر به قلب مسائلی که برای او مطرح می شوند، تاریخچه زندگی وی و موقعیت هایی که در آن زندگی می کند، رهنمون می گردد".

مدرسه راهنمایی شبانه روزی گلستان باغبادران استان اصفهان

اداره آموزش و پرورش استان اصفهان

اداره آموزش و پرورش باغبادران

 


نوشته شده در سه شنبه 91/7/11ساعت 8:36 عصر توسط دبیر هنر نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت